به گزارش مشرق،
برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله و یادداشت
روز خود را به
موضوعات اهداف پروژه
تحریف، 3 کارکرد منشور رهبری انقلاب، حفاظت از میراث امام مردم
شناس، بیست و پنج سال مقابله با تحریف، آمریکا اگر آدم شود...، عالم
محضر کدخدا نیست!، بازخوانی اصول خط امام، آن
سبو بشکست و آن پیمانه ریخت، پای شکسته کری و قلب شکسته ظریف! این کجا و
آن کجا!، تحریم، تعلیق و بدهی
و...
اختصاص داده اند که مشروح آن به شرح زیر است.
اهداف پروژه تحریف
حسین شمسیان: از بین ارکان متعدد تمدن ساز، نقش هیچ یک به اندازه نقش رهبری و الگوی یک جامعه تمدنی، ممتاز و ویژه نیست. الگو و پیشوایی که در فرهنگ شیعه با قید «امام» و«نایب امام یا ولی فقیه» از او یاد می شود و اوست که در تشکیل جامعه ای الهی و زمینه سازی برای برپایی مدینه ای آرمانی، نقشی ممتاز و بی نظیر دارد. همین ویژگی ممتاز و برجسته کافی است تا آنها که «آرمانشهر تمدنی اسلامی» را برنمی تابند، بکوشند از همین نقطه ورود کنند!
اما چگونه ممکن است این نقطه قوت و قدرت، دستمایه معاندان برای مقابله با رویش اسلامی قرار گیرد!؟ اصلا چه کسانی ممکن است با تمدن سازی اسلامی به ستیزه برخیزند!؟
پاسخ این پرسش ها را رهبر عظیم الشان انقلاب در اجتماع پرشور توده های مردم شیفته امام راحل در روز 14 خرداد بیان کردند. ایشان «تحریف امام» را به عنوان حربه مهم دشمن در این مسیر معرفی و ابعاد و زوایای آن را به دقت ترسیم نمودند و از همه اندیشمندان خواستند که در معرفی ابعاد حقیقی شخصیت امام راحل بکوشند. در باره آنچه ایشان نسبت به آن هشدار دادند، می توان به اختصار گفت:
1- آماده ترین جوامع و کانون های بشری، بدون سیراب شدن از آبشخوری مطمئن، راه به سعادت نمی برند و با گذشت ایامی چند، شور انقلابی و اهداف آرمانی آنها، به برکه ای سرد و بی روح و عاری از محتوا تبدیل می شود. قصه تلخ انحراف انقلاب ها و قیام های بزرگ بشری از اهداف اصیل و اولیه خود، چیزی نیست که قابل انکار و پنهان کردن باشد. در ایران ما هم خیزش های متعدد مردمی، به دلیل نداشتن رهبری الهی، مقتدر و آگاه با شکست روبرو شده بود و در نتیجه یأس و سرخوردگی، قشرهای گوناگونی از جامعه را دربرگرفته بود.
2- انقلاب و خیزش ملت ما به قصد برانداختن بنایی ظالمانه و درانداختن طرحی نو شکل گرفت و طبیعتا از همان ابتدا با مخالفت و مقاومت آنها که از آن میراث ظالمانه منفعتی به دست می آورند مواجه شد. آنها در این مرحله یعنی در مرحله شکل گیری نهضت اسلامی، از هیچ اقدام خصمانه ای برای انحراف نهضت، توقف ملت و سرکوب قیام آنها فروگذار نکردند. اما چشم بیدار امام و همراهی جانانه مردم، همه این نقشه ها را نقش بر آب کرد.
3- پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ده ها و صدها توطئه بنیان کن به نهال نوپای انقلاب هجوم آورد اما هیچ یک نتوانست در این بنای پرشکوه خللی ایجاد کند و نظام اسلامی با سرانگشت هدایت او راه خود را در اقیانوسی از ناملایمات و ناآرامی ها طی کرد. هر روز بر عزت و اقتدار آن افزوده شد و به الگویی برای مستضعفان و محرومان عالم بدل شد. ایام حیات امام در آن مقطع، فرصتی بود تا ارکان اندیشه و جهان بینی آن عزیز سفرکرده و مبانی انقلاب اسلامی، به شکلی همه فهم و شفاف، بیان شود و نقشه راه انقلابی که به فرموده امام راحل، قرار است «زمینه ساز قیام جهانی حضرت حجت ارواحنا له الفدا» باشد، در دسترس همگان قرار گرفت.
4- دشمنان قسم خورده ما، امید به روزهای پس از او بسته بودند اما جانشینی خلف صالحش و وفاداری امام حاضر به نقشه راه امام راحل، رویای آنها را بی تعبیر گذاشت و ناکامشان کرد! شاید اگر چنین اتفاقی نمی افتاد و راه امام با رفتن او کور می شد، نیازی به پیمودن راه های بعدی نداشتند، اما ایستادگی و استواری رهبر عزیز انقلاب بر آرمان های امام، دشمنان را متحیر کرد تا جایی که بارها و بارها منابع امنیتی و اتاق فکرهای مختلف آنها، وجود حضرت آقا را اصلی ترین مانع بر سر راه پیاده شدن اهداف شوم آمریکا برشمردند! اینجاست که حربه خطرناک «تحریف امام» مطرح می شود. اما چرا !؟ چرا باید اهداف وآرمان های امامی که سال هاست از بین ما سفر کرده، مورد طمع دشمنان قرار بگیرد؟ چرا باید علاوه بر معارضه و مبارزه مستقیم با امام حاضر، آراء و عقاید امام راحل هدف دست اندازی قرار بگیرد!؟ حقیقت این است که آنها به خوبی از رابطه مستحکم امام و امت خبر دارند. می دانند که اشاره رهبر، طوفان خشم ملت را بر سر آنان فرو می ریزد.
می دانند که اشاره رهبر انقلاب، مستضعفان و الگوگرفتگان از ایران را همچون موجی خروشان بر سرشان می کوبد. پس در خود جرات و یارای رویارویی و معارضه با او را نمی بینند. پس برای رویارویی با این مسیر رو به جلو و با این مقتدای مقتدر باید کار دیگری بکنند. کار آنها این است که «امام» را آنگونه که می پسندند و آنگونه که می توانند بعدا از او بهره ببرند معرفی کنند! تا آنجا که به تعبیر رهبر عزیز انقلاب «امام را به صورت یک آدم لیبرال که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینه های سیاسی، حتّی در زمینه های فکری و فرهنگی وجود ندارد معرّفی می کنند»!
5- اما پیش از بررسی چرایی تحریف امام ضروری است بدانیم چه کسانی در پی این کار هستند. صرف نظر از اینکه مجری پروژه معرفی امام غیرحقیقی چه کسی یا کسانی هستند، می توان در معرفی تحریف کنندگان امام گفت؛ افزون بر دشمنان خارجی و آنها که عقده ای دیرینه از سیلی جانانه امام در دل دارند،کسان دیگری هم هستند که می کوشند نسخه دیگری از امام ارائه کنند! آنها کسانی هستند که روزگاری با انقلاب همراه بوده اند اما به تدریج به تعبیر رهبر عزیز انقلاب «چرب و شیرین » دنیا را چشیده اند و از زی ساده سابق خود فاصله گرفته اند، تدریجا ارتباطات بیمار و بعضا آلوده ای برای خود فراهم ساخته اند و برای حفظ موقعیت و جایگاه خود، متوسل به روش های ناصواب و ناروایی شده اند! این افراد نمی توانند با همان امام اصیل به رفتار کنونی ادامه دهند! پس چاره را در ساختن امامی ساختگی و معرفی او به جامعه می بینند. حال هر یک از این دو گروه، دست به تحریف امام بزنند، نتیجه ای یکسان دارد و مطلوب هردو طرف حاصل است. گرچه به لحاظ منطقی، دشمن بیرونی می کوشد حرف خود را از زبان برخی افراد آلوده داخلی بزند.
6- حال باید گفت چرا و با چه هدفی امام تحریف میشود:
الف: دشمنان خارجی امام نگران تکثیر امام، تکثیر راه و اندیشه امام در
جهانند. تکرار انقلاب اسلامی ایران در کشور های منطقه، کابوس هر شب آنهاست و
از تصور چنین رخدادی بند بند وجودشان می لرزد. آنها اگر بتوانند امامی
معرفی کنند که اهل جهاد و مبارزه نبود، امامی که با همه صلح کل بود و فقط
لبخند می زد، می توانند یک شب سر راحت به بالین بگذارند! می توانند مدعی
باشند که خط اصولی امروز امام حاضر با آرمان به میراث مانده از امام راحل
متفاوت است! آنها می توانند با این حربه، مزدوران خود را در برابر خط روشن
امام بکار بگیرند و در دل مسلمانان و محرومان بذر تردید بکارند که: امامی
که از آن دم می زنید و به آن تاسی می کنید، آنگونه که می گویید هم مبارز
نبود، مجاهد نبود! سیاستمداری بود مثل سایر سیاستمداران عالم! همین بذر
تردید و دودلی برای سرد کردن یک جریان مبارز و مقاوم کافی است چرا که
همانگونه که در ابتدای این نوشتار گفته شد، اسوه، پیشوا و الگوی مبارزه،
نقشی محوری و تعیین کننده در برپایی یک تمدن جدید دارد و دشمن می کوشد با
مخدوش کردن چهره این الگوی بی نظیر ،نقطه اتکا محرومان را از آنها بگیرد.
ب: اما وجه داخلی این تحریف مخرب تر و خطرناک تر است. منحرفین داخلی و تحریف کنندگان سیمای نورانی و ملکوتی امام، بالاترین جفا را به یک ملت و به آرمانهای او می کنند. آنها می کوشند در غفلت تاسف بار متولیان فرهنگی و در خلأ یک شناسنامه اصیل از اندیشه آن مراد سفر کرده در موضوعات مختلف، نسل جدید را از بزرگترین دست آویز نجات بخش عصر خویش محروم کنند! و این خیانتی عظیم و نا بخشودنی است. به فرموده رهبر عزیز انقلاب «تحریف شخصیّت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملّت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.» اما آنها چرا چنین می کنند!؟ گروهی از مبارزه خسته شده اند، اصلا پشیمان شده اند! به تازگی فکر می کنند به بلوغ «عقل » رسیده اند اما «عقل بریده از خدا»! پس با این بلوغ فکری باید قواعد قدرت را شناخت و به آن تن داد! باید در جامعه جهانی شهروندی منظم و با کلاس بود و دست از شعار های تند و افراطی گری برداشت! پس منطقی است که بپذیرند از اول اشتباه کرده اند و نباید انقلاب می کردند! باید به جای توکل بر خدا و ایمان به غیب و امداد های غیبی - که حتی یک روز از آنها محروم نبوده ایم - به قدرت های بزرگ و برتر نظامی و سیاسی و اقتصادی تکیه کنیم! اما با امام چه کنند!؟ آنها همه نام و آوازه خود را مدیون اویند و اگر مستقیم بر او خروج کنند به زباله دان تاریخ سقوط خواهند کرد! پس چاره چیست!؟ باید او را آنگونه که خود هستند ترسیم کنند! مخالف جنگ، مخالف مبارزه با آمریکا و مخالف مرگ بر آمریکا! باید آن فرازهای قاطع و طوفانی از اندیشه او را که جهان را به تحدی و مبارزه می طلبید سانسور کرد! نه به جوانان آموخت و نه در رسانه ها منعکس کرد! تعبیر رهبر عزیز انقلاب در باره این طیف خواندنی است: « امام یک شخصیّت محترمی است در تاریخ این کشور که روزگاری بود، فعّال بود، مفید بود، بعد هم از میان جمعیّت رفت و روزگار او تمام شد؛ احترامش می کنیم، نامش را با تجلیل می آوریم، صرفاً همین؛ بعضی می خواهند امام را این جور بشناسند و بشناسانند»! مردی مهربان که نماز می خواند، منظم بود و مقید به احکام و....! همین وضع را گروه دیگر هم دارند؛ آنها که از زندگی ساده و بی پیرایه امام فاصله گرفته اند، آنها که زندگی معمولی و زاهدانه رهبر عزیز انقلاب را سد راهی برای اشرافی گری خود می بینند و آمادگی ندارند دنیایشان را به خاطر اسلام و انقلاب به کناری نهند. آنها هم می کوشند امام ساختگی خود را به جامعه و به نسل جدید عرضه کنند. امامی که در منظومه فکری اش حرفی از مبارزه ابدی فقر و غنا دیده نمی شود! امامی که سر ستیز با آخوند های درباری یا مرفهان بی درد نداشته و اصلا با آنها کنار می آمده است!
در برابر این جریان خطرناک تحریف، تنها و تنها موج بیدارگری و روشنگری چاره ساز است. موج معرفی سیمای حقیقی امام با تکیه بر امهات زندگی آن پیر فرزانه، مستند به حقایق معتبر و به دور از خیالات و افسانه های من در آوردی! همان موجی که رهبر عزیز روز 14خرداد در جوار حرم مطهرش آغاز کرد. اکنون بر اندیشمندان و صاحب نظران است که این خط مستقیم و نورانی را دنبال کنند.
3 کارکرد منشور رهبری انقلاب
امیرحسین یزدان پناه: پس از رحلت امام خمینی(ره) انقلاب چه مسیری را طی کرد؟ حضرت آیت ا... خامنه ای که از سوی مجلس خبرگان به رهبری انقلاب اسلامی انتخاب شده بودند چه شاخص ها و راهبردهایی برای راهبری کشتی تازه از توفان جنگ تحمیلی خلاص شده انقلاب داشتند؟ و... سوالاتی از این قبیل که سوال مهم تری را به ذهن متبادر می کند که امروز چقدر توانسته ایم به این شاخص ها و راهبردهای اساسی دست پیدا کنیم؟ البته که پاسخ این سوال ها نیاز به بررسی جامع شرایط کشور طی سال های گذشته و دستاوردهای قوای 3 گانه دارد و در نتیجه خروجی آن ممکن است چندین مجلد باشد. اما یک سوال مهم، و آن این که آیا برای سنجش داشته های کنونی انقلاب اسلامی که نتیجه تلاش های 11 دولت و 9 مجلس قانون گذاری و 5 دوره ریاست قوه قضاییه (شامل شورای عالی قضایی) است، ملاکی داریم؟
در این باره البته آرمان های انقلاب اسلامی و نیز سیره امام خمینی(ره) در طول 15 سال مبارزه و 10 سال رهبری نظام اسلامی می تواند شاخص های ارزیابی را به ما ارائه کند. شاخص هایی که حضرت آیت ا... خامنه ای، در همان نخستین ماه های زعامت انقلاب اسلامی، آن ها را مبتنی بر الگوی حکومت داری امام خمینی(ره)در پیامی مهم دسته بندی و با قلمی زیبا و خواندنی در 10 خرداد 1369 منتشر کرد. متنی که به نوعی می تواند «منشور رهبری انقلاب» و از منظری دیگر ملاکی برای ارزیابی داشته ها و نداشته های امروز باشد. حالا آن شاخص ها پیش روی ماست:
«1- زنده نگه داشتن یاد، راه ودرس جاودانه امام خمینی(ره)، 2- پیگیری تحقق اسلام در زندگی مردم، 3- استقرارعدالت اجتماعی، 4- وحدت کلمه، 5- حفظ عزت و مواضع انقلابی نظام و ملت ایران در مناسبات بین المللی، 6- تکیه نظام اسلامی بر مردم و حاکمیت اراده، خواست و تشخیص آنان، 7- همکاری دولت، ملت و پیوند عاطفی و عقیدتی مردم با مسئولان کشور، 8- سازندگی و آبادانی کشور، 9- گسترش دانش، رشد علمی، آگاهی و معرفت عمومی، 10- روحانیت عامل اصلی حفظ معارف اسلامی و ایمان عمیق و صادقانه ملت ایران، 11-بزرگداشت وفاداران فداکار، 12- الگو بودن دوران 10 ساله حیات مبارک امام خمینی(ره) برای حیات جامعه انقلابی ما.» در نگاهی گذرا به این منشور 3 نکته می توان از آن برداشت کرد:
الف- این راهبردها نشان دهنده این است که انقلاب اسلامی در مسیری که با هدف های عینی و مشخص تجهیز شده مسیر خود را پیموده و خواهد پیمود. از این رهگذر با نگاهی به این راهبردها می توان دورنمای انقلاب اسلامی را پیش بینی کرد. چه این که تحقق همه این راهبردهای 12 گانه بدون هیچ اغراقی ایران و نظام اسلامی را در زمره کشورهای پیشرفته قرار خواهد داد. آن هم براساس یک الگوی کاملا اسلامی و انقلابی که کاربردش در بسیاری از راهبردهای ذکر شده کاملا عیان شده است.
ب- این منشور علاوه بر نقشه راه پیشرفت کشور، شاخصی مهم و کاربردی برای ارزیابی آن نیز هست. چه این که اکنون این راهبردها پیش روی ماست و با مقایسه شرایط کنونی و دستاورد قوای 3 گانه 25 سال اخیر با این راهبردها می توان نقاط ضعف و قوت را بهتر شناخت و برای راه هایی که نرفته ایم یا ضعیف تر رفته ایم برنامه ریزی کرد. مثلا در حوزه دانش و رشد علمی کشور، دولت ها توانسته اند موفق باشند و امروز ایران یکی از کشورهای بارشد علمی بالا در جهان است، اگر در منطقه ای پر از آتش تفرقه و جنگ، این ایران است که در آن دولت های گاه متضاد با تفکرات دولت قبلی به آرامی و بدون تنش روی کار می آیند این نتیجه همان «تکیه نظام اسلامی بر مردم و حاکمیت اراده مردم» است، یا اگر در حوزه سازندگی امروز زیرساخت های ایران اسلامی قابل مقایسه با 37 سال قبل نیست، یا اگر امروز ایران اسلامی با تأسی از سیره سیاسی امام ملجاء و پناه مظلومان دنیا از هر دین و مذهبی است، یا اگر امروز دین به زندگی مردم وارد شده و هیئات مذهبی در ایام مختلف از شب قدر گرفته تا دهه محرم و مراسم اعتکاف پذیرای میلیون ها جوان ایرانی است و هزاران دستاورد دیگر نتیجه همین راهبردهای تراز انقلاب اسلامی است.
البته چشم بر نقاط ضعف هم نمی بندیم؛ بله! هنوز برای تحقق عدالت اجتماعی راه زیادی داریم، فاصله طبقاتی از 37 سال قبل تاکنون بهتر شده اما هنوز هم تعداد زیادی از اقشار جامعه نیازمند رسیدگی به وضعیت معیشتی شان هستند، هنوز تا تحقق جامع دین اسلام در زندگی مردم فاصله داریم؛ اما حتی همین نقاط ضعف را وقتی می توان به صورت عینی دید که با شاخص های از پیش تعیین شده مقایسه شود و واضح است که برای نقاط ضعف باید بیش از پیش در برنامه های پنج ساله توسعه و برنامه های سالانه توجه کرد.
ج- نکته سوم که از همه مهم تر است این که رهبر انقلاب در نخستین ماه های حضور خود در این مقام سندی را مکتوب کرده اند که علی القاعده علاوه بر آنکه مانیفست یا منشور رهبری ایشان آن هم بر اساس راه و منش و سیره امام است، در آینده، مثلا امروز، می تواند ملاک ارزیابی راه های رفته و نرفته باشد. این اتفاق شگفت انگیز نشان دهنده این است که در جامعه مردم سالارایران، رهبر این جامعه که براساس قانون اساسی بالاترین مقام کشور است، هیچ نگرانی ازاین ندارد که در آغاز برعهده گرفتن این مسئولیت خطیر، شاخص هایی ارائه کند که بعدها همان شاخص ملاک ارزیابی ایشان باشد؛ و این مردم سالار ترین نوع حکومت است.
حفاظت از میراث امام مردم شناس
حضور بی شائبه اقشار مختلف مردم در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی، نشانه رابطه بی نظیر بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی با توده های مردم و پیوند ناگسستنی با آنان است. روز 14 خرداد امسال، حرم امام خمینی شاهد حضور عاشقان راه و مکتب این فقیه مجاهد عارف بود. عشقی که حاضران در حرم نسبت به امام خمینی ابراز کردند، نمونه ای از آنچه در وجود مردم سرتاسر ایران بلکه بسیاری از ملت های آزاده نسبت به این بزرگمرد قرن حاضر موج می زند می باشد.
در تبیین عشق ورزی مردم نسبت به امام خمینی، دو نکته بسیار مهم را باید اساس و ریشه دانست.
نکته اول اینکه مردم به خود امام عشق می ورزند و به پیرایه ها و پیرایه
بندان اعتنائی ندارند. عده ای بر این باور هستند که عظمت امام خمینی را
باید از طریق اماکن مجلل به مردم نشان داد. این طرز فکر انحرافی، با شناختی
که توده های مردم از امام دارند در تضاد آشکار است. آنان که به امام عشق
می ورزند مجذوب بی اعتنائی امام به زرق و برق های مادی و مخالفت جدی ایشان
با خوی کاخ نشینی هستند. اینکه در میان حاضران 14 خرداد امسال در مراسم
بیست و ششمین سالگرد رحلت امام افرادی از سه نسل حضور داشتند به این دلیل
است که ویژگی اشرافیت ستیزی امام و ایستادگی ایشان در برابر ظالمان و طاغوت
ها و کاخ نشین ها که در گفتار و رفتار این نادره دوران موج می زد آنها را
مجذوب خود کرده است. بدین ترتیب، تمام کسانی که بر خلاف این سیره شناخته
شده امام خمینی فکر و عمل می کنند باید در اندیشه و طرز فکر خود تجدیدنظر
نمایند و به راه صحیحی که سخنان، پیام ها و زندگی امام نشانگر آنست بر
گردند.
نکته دوم، به شاکله وجودی امام مربوط می شود. امام خمینی، یک فقیه مجاهد عارف بود. تاریخ فقه نشان می دهد در اعصار مختلف، فقهای مجاهدی وجود داشتند که متن فقه را در خدمت مبارزه با ظلم و طغیان و فساد قرار دادند و برای احقاق حقوق مردم و اجرای احکام الهی مجاهدت نمودند. با این حال، اینکه یک فقیه، علاوه بر فقاهت و مجاهدت، عرفان را هم به صحنه بیاورد و از موضع فقه و عرفان به عرصه مبارزه با ظالمان و سلطه طلبان و زیاده خواهان وارد شود، کم نظیر است. این، کاری است که امام خمینی در عصر حاضر انجام داد و رمز پیروزی انقلاب اسلامی را باید در همین ترکیب بدیع جستجو کرد.
عرفان، برای کسانی که از آن بهره ای برده باشند، نوعی ظرافت طبع همراه با مردم دوستی به ارمغان می آورد. این ویژگی اگر در خدمت فقه و مجاهدت قرار بگیرد، تا بی نهایت به مردم خدمت خواهد کرد و مردم را با خود همراه خواهد نمود. رابطه ای که از رهگذر ترکیب بدیع فقه و مجاهدت و عرفان، میان کسی که این هر سه را در خود جمع کرده باشد با مردم پدید می آورد، رابطه عاشق و معشوق خواهد بود که مستحکم، دائمی و همواره رو به افزایش است. چنین فقیهی در اوج مردم شناسی قرار می گیرد، حرف مردم را می فهمد و توده های مردم نیز حرف او را می فهمند. درست در همین نقطه است که بسیج توده های مردم به رهبری یک فقیه میسر می شود و فتوحات بزرگی به دست می آید.
امام خمینی، با ویژگی مردم شناسی و رابطه صادقانه ای که با مردم داشت، توانست کارهای بسیار بزرگی انجام دهد که کوچک ترین آنها ساقط کردن رژیم شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله و تاسیس نظام مردمی جمهوری اسلامی بود. از اینها بزرگ تر و مهم تر، راه یافتن به قلب های مردم بود که باید آن را فتح الفتوح امام خمینی نامید. ساقط کردن رژیم فاسد و نامعقول شاهنشاهی اگر با کودتا و زور سرنیزه صورت می گرفت، اهمیت و ارزش چندانی نداشت و چه بسا جای آن را رژیمی می گرفت که معلوم نبود تفاوت زیادی با آن می داشت کما اینکه در طول 2500 سال عمر رژیم شاهنشاهی بارها حاکمیت دست به دست گشت ولی هرگز ماهیت آن تغییر نکرد. اینکه مردم آگاه شوند و به صحنه بیایند و با دست خود، یک رژیم حکومتی را کنار بزنند و نظام حکومتی دلخواه خود را تاسیس نمایند کاری بزرگ، بدیع و ماندنی است و آن کس که مردم را به صحنه بیاورد تا خود مردم چنین کار بزرگی را انجام بدهند، فتح الفتوح کرده و کار او ماندگار خواهد بود.
رهبری که قلب های توده های مردم را فتح کرده و با آنها رابطه و پیوندی
مستحکم برقرار ساخته، مردم تا نسل های دور با او رابطه قلبی خواهند داشت و
برای حفاظت از این رابطه به هیچ پیرایه ای نیاز ندارند. این پیرایه بندان
هستند که باید فکری به حال خود نمایند و حرفه ای غیر از پیرایه سازی پیدا
کنند.
از این مهم تر، حفاظت از اندیشه های امام است که باید توسط افرادی آشنا با حیات علمی و مبارزاتی و مردم شناسی امام خمینی صورت بگیرد. کسانی که این مهم را برعهده می گیرند، هنگامی که مهره های فاسد رژیم شاهنشاهی در خاطرات شفاهی خود به امام و انقلاب می تازند و آشکارا دروغ می گویند و اهانت های خود به امام و انقلاب و مردم ایران را با بودجه بیت المال توسط کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران به چاپ می رسانند و منتشر می کنند نباید سکوت مصلحتی را بر دفاع از امام ترجیح می دهند ولی هنگامی که دلسوزان از اقدامات نامتجانس با فرهنگ و سیره امام خمینی انتقاد می کنند با ادبیات خشن و با عصبانیت به منتقدین بتازند.
مردم، امام خمینی را امام محرومین، امام مستضعفین، امام حامی فقرا و پابرهنه ها و امام همراه و هم زبان با توده ها و دشمن مستکبران و طواغیت می دانند و به آن عزیز به دلیل برخورداری از این ویژگی ها عشق می ورزند بطوری که حتی 26سال پس از سفر آسمانی او با عشق و شور به زیارت حرمش می آیند. حفاظت از میراث این امام مردم شناس، کار کسانی است که اندیشه های او را به درستی بشناسند و با بینش صحیح و عزم راسخ از آن دفاع کنند.
بیست و پنج سال مقابله با تحریف
سید مسعود شهیدی: دشمن دانا و دوست نادان در تحریف شخصیت حضرت امام(ره) راه مشترکی را طی می کنند. به ویژه در طول دو دهه گذشته این دو جریان بی وقفه مکتب فکری امام را که همان اسلام ناب محمدی و مواضع آن است تحریف کرده و برای تقلیل نقش و اثر آن در جوامع بشری تلاش کرده اند. هر روز به شکلی و به زبانی و با ترفندهایی این تصویرسازی های خلاف واقع ادامه داشته و از طریق رسانه های داخل و خارج کشور به افکار عمومی انتقال داده شده. اکثر آنها که امام، حق بیشتری بر گردن آنها داشته و توقع بیشتری بود که این خطر را مشاهده کرده، نسبت به آن حساسیت نشان داده و برای مقابله با آن سر از پا نشناسند، یا سکوت کردند و بی تفاوت ماندند یا سرگردان و حیران بین حق و باطل. روزی به نعل و روزی به میخ کوبیدند تا همه طرف را برای خود نگه دارند و یا متاسفانه برای منافع سیاسی و دنیایی خود، دست اندرکار تحریف شدند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی از همان سال اول رحلت حضرت امام(ره) که اولین علائم و نشانه های تحریف از سوی بعضی خواص و نخبگان و تریبون داران مشاهده شد، منتظر مدعیان خط امام نشده، بی وقفه وارد میدان شدند و جوانمردانه خود را سپر بلای امام و سپر بلای مکتب امام کردند. مراسم سالگرد رحلت حضرت امام(ره) در هر یک از سالهای این دو دهه سند و شاهدی بر این ادعاست. هر سال متناسب با تحریف هایی که در آن سال صورت گرفته بود خنثی سازی، روشنگری، بیدارسازی و آگاهی بخشی صورت گرفته است.
مروری بر این سخنرانی ها علاوه بر اینکه واقعی ترین، واضح ترین و زیباترین تصویر از شخصیت حضرت امام را به هر مخاطبی می رساند، تصویری از تحریف های صورت گرفته در آن سال را نیز به اهل دقت ارائه می دهد. تحریف هایی که هدف همه آنها حذف تدریجی مکتب فکری امام از متن جامعه و نظام و انتقال محترمانه آن به موزه های تاریخی بوده است.
اما امسال اولین سالی بود که واژه تحریف به طور صریح و آشکار و به عنوان موضوع اصلی سخنرانی از همان آغاز سخن مورد تاکید قرار گرفت. گویی توطئه تحریف شخصیت حضرت امام(ره) امسال شدیدتر از هر سال به مرحله ای از خطرآفرینی رسیده که دیگر نمی توان با آن به طور غیرمستقیم مقابله کرد. امسال موضوع تحریف صریح تر و هشداردهنده تر از بیست سال گذشته مورد تاکید قرار گرفت تا شاید آنها که نسبت به امام و مکتب امام(ره) دلبستگی و تعهد بیشتری دارند خطر را باور کنند.
مسئولیت در قبال این توطئه آنگاه افزایش می یابد که مشاهده کنیم گاه تحریف از سوی کسانی صورت می گیرد که سابقه ارتباط نزدیک با حضرت امام(ره) داشته و به همین علت ادعای آنها برای بسیاری از مردم به ویژه جوانانی که حضرت امام(ره) را درک نکرده اند سند معتبر و قابل قبول محسوب می شود. ارائه تصویر لیبرالی از شخصیت و مکتب فکری حضرت امام(ره) که این روزها به طور مداوم از سوی برخی جریان های سیاسی داخل و خارج کشور صورت می گیرد، یک اتفاق ساده نیست، یک حرکت هماهنگ شده و مدیریت شده است. این نه تنها بزرگترین ظلم نسبت به امامی است که تا آخرین سال حیات خود با لیبرال ها و مکتب فکری آنها در حال مبارزه بود بلکه بزرگترین ظلم در حق امت اسلامی و ملت های مظلومی است که با دلبستگی به مکتب فکری امام(ره) راه پرخطر مبارزه با لیبرالیسم سلطه گر غرب را در پیش گرفته اند.تصویری که امسال رهبر معظم انقلاب اسلامی از مکتب فکری حضرت امام(ره) ارائه نمودند، اگرچه متناسب با یک سخنرانی، محدود و خلاصه بود اما از جامعیت بالایی برخوردار بود و مروری بر محورهای آن می تواند مهمترین تحریف های یک سال گذشته را نیز برای اهل دقت آشکار کند. اگرچه ایشان از صاحبنظران خواستند دیگر اصول و مبانی مکتب فکری حضرت امام(ره) را هم مشخص و معرفی کنند اما باید اذعان نمود که دراین سخنرانی مهمترین و بارزترین ابعاد و اصول و مبانی شخصیت حضرت امام(ره) که در صحیفه نور بیشترین تعداد تاکیدها متعلق به آنهاست برای مخاطب بازگو شد و از دیگران نیز خواسته شد با استفاده ازاین روش خود را از خطر گزینش های سلیقه ای مصون دارند. انتخاب سلیقه ای برخی مطالب فرعی و شاذ و نادر که متناسب با حوادث روز بوده و تعمیم دادن آن به شخصیت حضرت امام و معرفی آن به عنوان اصول ثابت و دائمی مکتب امام نیز نوعی از تحریف است که از آن پرهیز داده شده است.
اگر کسی در هر گوشه از دنیا بی هیچ شناختی از حضرت امام و انقلاب اسلامی فقط این سخنرانی را گوش کند کلیات مکتب فکری حضرت امام را و اصلی ترین ویژگی های شخصیت امام را به درستی درک می کند. این سخنرانی به ویژه برای نسل جوان که امام را درک نکرده اند یک معرفی مفید و مختصر و معتبر است و تصویری صحیح، واقعی، قابل درک و قابل قبول به آنها ارائه می کند. تصویری که هم بعد ایمانی، هم بعد عقلانی و هم بعد روحی، احساسی و عاطفی آنها را اقناع می کند و راه را بر تحریف ها می بندد.
برای باقی ماندن این تصویر در ذهن ها می توان فهرست موضوعات مهم آن را
به شرح ذیل به خاطر سپرد و با تصاویری که دیگران ارائه می کنند مقایسه نمود
و تفاو ت ها را به سادگی دریافت.
الف: مهمترین ویژگی امام(ره): مجاهدت دائمی در همه
صحنه ها ی جهاد درونی و جهاد بیرونی
ب: مهمترین اقدامات امام(ره):
1- برانداختن نظام 2500ساله شاهنشاهی که نوعی حکومت فردی بود و سپردن کار به مردم
2- ایجاد نخستین نظام اسلامی بعد از صدر اسلام
ج: مبانی فکری مکتب امام(ره):
1- جهان بینی توحیدی زیربنای همه تفکرات در همه ابعاد حیات فردی و اجتماعی
2- تقابل بی تقیه با استبداد و استکبار
3- برخورداری از اندیشه زنده، پویا، متحرک و ناظر به زمان و مکان و میدان عمل
د: اصول و بینات شخصیت حضرت امام(ره):
1- دفاع بی وقفه از اسلام ناب محمدی (ص) که مبتنی بر فقه و شریعت و درک زمان و مکان و دشمن شناسی است و مقابله بی امان با اسلام آمریکایی که دو چهره سکولار و ارتجاعی دارد.
2- اعتماد عملی به قدرت خداوند و وعده نصرت خداوند و بی اعتمادی و بی اعتنایی کامل به قدرت نظام های استکباری و طاغوتی، در ضمن ارتباط معقول با همه دنیا
3- اعتقاد و اعتماد به مردم و حضور مردم و قدرت مردم و وفاداری مردم در همه صحنه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی و سازندگی و مخالفت بنیادین با تمرکزگرایی دولتی و بها ندادن به مردم.
4- حمایت بی دریغ از محرومان و مستضعفان و کوخ نشینان به عنوان سرمایه های اصلی اسلام و جمهوری اسلامی و تاکید بر عدالت اجتماعی و مقابله با نابرابری های اقتصادی با کاخ نشینان و خوی کاخ نشینی و اشرافی گری به ویژه در بین مسئولین.
5- تعلق داشتن به جبهه مظلومین در منازعه تاریخی و جهانی ظالم و مظلوم و آمریکا را شیطان بزرگ جهان دانستن و حمایت بی وقفه و بدون تقیه از مظلوم به ویژه از ملت فلسطین
6- مقابله بی وقفه با بازگشت سلطه آمریکا و وابسته شدن کشور به آمریکا و نقض استقلال سرزمین اسلامی به وسیله استکبار
7- دعوت همیشگی به وحدت و وحدت آفرینی و مقابله با هر گونه اختلاف افکنی
مذهبی، قومی و قبیله ای به ویژه اختلاف بین شیعه و سنی. تنظیم جاذبه و
دافعه براساس اصول و مبانی نه براساس سلایق.
***
سخنرانی 14/3/94 را باید یک سند مهم تاریخی در قبال جریان تحریف و در دفاع
از حضرت امام(ره) دانست. ای کاش می شد بنا بر عرف حوزه های علمیه، شخصیت ها
و علمای بزرگی که ده ها سال شاگرد حضرت امام بوده و ایشان را از نزدیک درک
کرده و حقی از امام بر گردن دارند، به طور رسمی ذیل این سند مهم را مهر و
امضا کنند تا مردم و به ویژه نسل جوان و نسلهای آینده با اطمینان و اعتماد
بیشتر آن را بپذیرند و به سندهای تحریفی ترجیح دهند.
آمریکا اگر آدم شود...
محمد
صفری: برخی شخصیت ها و سیاسیون در داخل بارها تلاش
کردند با استفاده از ابزار رسانه ای و تریبونی که در دست داشتند، قبح مرگ
بر آمریکا را بشکنند، گرچه هنوز هم بر این سیاست خود پافشاری می کنند، اما
راه به جایی نبرده اند و اگر متوجه باشند و درک کنند، دریافت می کنند که
آمریکا به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و نمی توان به آن اطمینان کرد.
اما چون روشنفکر غرب زده هستند، همه آمال خود را در سایه برقراری ارتباط با
این کشور ظالم می پندارند به همین خاطر است که در جریان گفت وگوهای هسته
ای هم سعی دارند، با فشارهای سیاسی و تبلیغاتی خود اینگونه وانمود سازند که
مشکلات کشور با کنار آمدن با آمریکا حل می شود.
در واقع آنها توافق هسته ای را به وجود مشکلات اقتصادی گره زده اند و حلال مشکلات را هم آمریکا می دانند.
به همین خاطر در این ۲ سال گذشته برای شکستن فرهنگ ضدآمریکایی مردم ایران
حتی سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را هم تحریم کردند و خواهان آن شدند
که از اعضای دولت در مراسم ضداستکباری این روز شرکت نکنند و مردم هم شعار
مرگ بر آمریکا سر ندهند. آنها حتی به دیگر راهپیمایی ها از جمله راهپیمایی
۲۲ بهمن و روز جهانی قدس هم هجمه کردند و همان سیاست آمریکا دوستی خود را
پیگیری نمودند، اما ضدیت و دشمنی های کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران،
در این ۲ سال گذشته اگر افزایش هم نیافته باشد که یافته است، به هیچ عنوان
کاهش هم نداشته، چرا که سیاست دشمنی آنها با جمهوری اسلامی ایران تنها بر
سر موضوع هسته ای ایران نیست. آنها با ریشه ها و بنیان اصولی جمهوری اسلامی
ایران مشکل اساسی دارند به همین خاطر است که هیچ گاه دشمنی آمریکا علیه
ایران پایان نمی یابد.
این شخصیت ها و سیاسیون حتی اقدام به مطرح کردن برخی خاطرات از حضرت امام(ره) کردند و درباره دیدگاه های ایشان نسبت به چگونگی رفتار ایران با آمریکا شبهات و حتی تحریف هایی را هم وارد کردند.
استفاده از برخی سخنان و مواضع ایشان بدون در نظر گرفتن سخنان پیش و پس آن جملات و سخنان نسبت به آمریکا یا ادعای برخی مواضع و سخنان امام به نقل از برخی افراد و اشخاص بی آن که سند و مدرکی، دست خط و صدایی از ایشان در قبال آن موضع و سخن وجود داشته باشد، از همان دست تحریف هایی است که برای سوء استفاده برخی، به کار گرفته شده و می شود.
حال آن که حضرت امام(ره) تاکید کرده اند که نقل قول از من تنها با استناد به دست خط، صدا و تصویر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران سندیت دارد.
هر چند، تحریف سخنان و مواضع ایشان تنها به موضوع آمریکا خلاصه نمی شود و در موارد دیگری هم وجود داشته است، اما این موضوع از موضوعات مهمی است که حضرت امام(ره) در اکثر سخنان و مواضع خود، علیه آمریکا داشته اند که نشان دهنده اهمیت دشمنی ها و فتنه انگیزی های آمریکا علیه مردم و انقلاب اسلامی است.
در سالروز گرامیداشت رحلت حضرت امام(ره)، رهبر معظم انقلاب به همین موضوع اشاره داشتند و یکی از نکاتی که به آن پرداختند، این سخن را مطرح کردند که؛ «امام(ره) تا روز آخر از بن دندان اعتقاد داشت که آمریکا شیطان بزرگ است.»
ایشان هشدارهایی را هم به تحریف کنندگان شخصیت و آثار حضرت امام(ره) داشتند که در زمان دیگری به آنها پرداخته خواهد شد.
اما اکنون که ایران در حال گفت وگو با آمریکا و ۱+۵ است، هشدارهای ایشان بیشتر به همین سو است. برخی در داخل با استفاده از سخنان و مواضع دست چین شده حضرت امام(ره) سعی دارند نشان دهند که ایشان با گفت وگو و برقراری روابط با آمریکا مشکلی نداشتند اما نباید از یادبرد که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بارها تاکید کردند که، آمریکا شیطان بزرگ است، رابطه ایران و آمریکا رابطه گرگ و میش است، آمریکا اگر آدم شود ما که نمی خواهیم تا همیشه با این کشور دشمنی داشته باشیم. البته جمله آخر نقل قولی است که آقای هاشمی رفسنجانی آن را بیان کرده است، که البته نکته مهم آن آدم شدن آمریکا است که تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است و هیچ نشانه ای از آدم شدن آن دیده نمی شود، ضمن این که نقل قول آقای هاشمی رفسنجانی یک نکته دیگر هم دارد و آن بخشی از نقل قول ایشان است که گفته« ... نمی خواهیم همیشه با این کشور دشمنی داشته باشیم.»
این آمریکاست که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دشمنی های خود را علیه ما آغاز کرد و همچنان هم ادامه دارد و به شکل های گوناگون اجرا شده است و اکنون دشمنی های آمریکا در گفت وگوهای هسته ای با شیوه های جدید ادامه دارد.
به هر حال که هشدار و درخواست رهبر معظم انقلاب جلوگیری از تحریف سخنان، شخصیت سیاسی، مواضع و سیاست هایی است که در وجود حضرت امام(ره) دیده می شود و همه آنها با اسناد و مدارک، صدا و تصویر وجود دارد و باید سعی شود ضمن صیانت از آنها، سیاست ها و مواضع رهبر معظم انقلاب که در ادامه راه بنیانگذار جمهوری اسلامی است سرلوحه کار دولتمردان، مسئولین و مردم قرار گیرد.
عالم محضر کدخدا نیست!
حسین قدیانی: یکم: اگر حضرت ختمی مرتبت به واسطه اسلام شریف اجازه ندادند با وجود بت هایی چون لات و عزی، خدای احد و واحد تحریف شود، شاید کار امیرالمومنین مشکل تر هم بود، چرا که اسدالله غالب، علاوه بر ادامه کار پیامبر یعنی تعریف خدا، کارویژه مهم دیگری هم داشتند؛ عدم اجازه تحریف شخص پیامبر گرامی. از همین زاویه است که می بینیم هیچ امامی اندازه امام علی بن ابی طالب، به تبیین اصول و مبانی زندگانی سرشار از مبارزه حضرت رسول نپرداختند. بخش مهمی از نهج البلاغه، حاوی سعی و کوشش فراوان حضرت ابوتراب است مبنی بر تعریف صحیح و صریح از آخرین فرستاده خدا و جلوگیری از تحریف ایشان؛ که پیامبر، این بود و آن نبود. با اینها بود و با آنها نبود. فلان جا آن را گفت بدان سبب. بهمان جا این را گفت بدان دلیل. آنجا چنین کرد بدان علت. اینجا چنان کرد بدان مبنی.
آن زمان هم بودند لابد کسانی که خواب های پریشان خود را به رخ امیرالمومنین بیدار و حی و حاضر می کشیدند بلکه پیامبر را تحریف کنند لیکن حریف فاتح خیبر نشدند. طرفه حکایت اینجاست؛ علی علیه السلام در شبی آلوده به خطر، ماندن در بستر رسول خدا را به خواب راحت برتری داد اما حیدر کرار، هیچ شبی بیدارتر از «لیله.. المبیت» نبود! آن شب، حتی در بستر پیامبر نیز باز ترجیح امیرالمومنین دفاع از پیامبر بود آن هم نه در عالم خواب، بلکه در نهایت بیداری! پیامبری که علی علیه السلام شناخته بود، از قضا آمده بود برای بیداری انسان از خواب جهل. اگر دیده ظاهر، حرم نبی مکرم اسلام را در مسجدالنبی می بیند، دیده دل و عقل، حکایت از آن دارد که «حریم معنوی آخرین رسول خدا» قلب قدسی مولای متقیان حضرت امیرمومنان است.
برای موسی کلیم الله نیز «وادی مقدس طوی» بلاشک سینه هارون است. اگر هارون از خود گذشت تا موسی بماند، همه هم و غم امام اول ما آن بود که پیامبر، آنجا که قرار بر تبیین جایگاه والای ایشان است، «تعریف» شود، نه «تحریف». حقیقت آن است که اگر رفتار و گفتار مولای متقیان در باب افزونی معرفت نسبت به پیامبر نبود، شاید امروز بدخواهان، این توهم را در انسان آلوده به نسیان دامن زده بودند که پیامبر، نستجیربالله خیلی هم حالا سر جنگ با کدخدای لات و عزی نداشتند! و فی المثل چندان هم موافق شعار «لااله الاالله» نبودند! و هدفشان از ابلاغ اسلام، عرض سلامی بود خدمت ابوسفیان، منتها به حالت قهر! و به علاوه چند خصوصیت شخصی، من جمله آنکه آدمی باید همیشه معطر باشد و اگر سرمهای هم شباهنگام قبل از خواب بر چشم خود کشید که چه بهتر! واقعا اگر مساعی جناب ابوتراب نبود، تحریف ها چنان بلایی سر معرفت ما نسبت به پیامبر آخرالزمان می آورد که در بهترین حالت گمان می کردیم حضرت محمد بن عبدالله، انسان واجب الاحترامی بود، چرا که از سویی امین مردم بودند و از دیگر سو مایه امان دشمنان دین خدا!
آزارشان نیز به هیچ کس حتی به هیچ دشمن قداره بندی نمی رسید، لات مودب و هبل باهوش که نزد حضرت جایگاه رفیع خود را داشتند! واقعا اگر مولای متقیان نبود، ای بسا ما الان در اذان نماز به این هم باید شهادت می دادیم که پیامبر، هر توافقی را با یهودیان ساکن خیبر، بهتر از عدم توافق با ایشان می دانست! واقعا اگر ابوتراب نبود، ای بسا ما توهم می زدیم که پیامبر عزیز ما، نستجیربالله ابولهب و ابوسفیان را هم از اصحاب خوب صفه می دانست، همچنانکه مرزبندی شان با عمار یاسر و مقداد و سلمان و ابوذر، بیش از مشرکان صحرای حجاز و قراضه های بنی قریظه بود! واقعا اگر مولود کعبه و شهید محراب نبود، لابد بودند کسانی که به اسم «آب»، «سراب» به خورد مسلمین دهند؛ نکوهش کنند پیامبر را که چرا بعد از فتح مکه، باز هم اینجا و آنجا جنگ با دشمن را ادامه داد؟! که چرا خود شخصا در بعضی از نبردها حضور می یافت؟! که چرا بعد از بساط شعب، سازش نکردند؟! که چرا در «حجه.. الوداع» تنها و تنها دست پسر عم خود را به نشانه جانشین بعد از خود بالا بردند؟! که چرا در «غدیر خم» سهم فلانی را ندادند؟! که چرا در آخرین روزهای حیات، سهم بهمانی را ندادند؟! که چرا با وجود خانه این بزرگ و حجره آن اشرافی، «مسجد» را سنگر فعالیت خود برگزیدند؟! که چرا دست برتر را از آن خداوند منان می دیدند و معتقد بودند نه لات، غلطی می تواند بکند، نه آن دیگر کدخدایان؟!
دوم: کات! و باز هم تاکید بر این کات! لطف کنید و از آن آخرالزمان، بازگردید به این آخرالزمان! یادتان هست تحریف کنندگان خمینی، همین چند وقت پیش مدعی شدند که امام بزرگوار ما هیچ توافقی با شعار «مرگ بر آمریکا» نداشت؟! الحمدلله که سایه خلف شایسته خمینی بر سر این ملت بلند است و الا جماعت، این استعداد را داشتند که خمینی بت شکن را با آن همه سابقه در مبارزه و لاحقه در انقلابی گری، فروبکاهند در یک پیرمرد محترم که آزارش به هیچ کدام از همسایگانش نمی رسید و از بس لیبرال مسلک بود آمریکا را به عنوان «فرشته بزرگ» یاد می کرد و مدام - با عرض معذرت از ساحت ملکوتی حضرت روح الله - می گفت؛ «من غبطه می خورم به چهره نورانی غربزده هایی که هر شب، خواب رنگی مجسه آزادی را می بینند! من احساس حقارت می کنم وقتی روحیه ذلیل این سازشکاران را می بینم! من بوسه می زنم بر دست و بازوی کسانی که خدا را اعتقاد دارند اما کدخدا را خود به خدایی بیشتر! عالم محضر کدخداست، در محضر کدخدا، «مرگ بر آمریکا» معصیت است!»
سوم: تدبیر حضرت سیدعلی را بنگر، آنجا که به هنگام، لیکن بعد از مدت ها صبر و ملاحظه، «تعریف امام» را جایگزین «تحریف امام» می کنند. ما که داعیه داریم تدبیر حضرت سیدعلی، ریشه در نهج البلاغه علی علیه السلام دارد، تنها و تنها سخنی من باب ارادت به شخص حضرت آقا نیست. در منش امیرالمومنین نیز از یک جا به بعد «عنصر بصیرت» غلبه محسوس پیدا کرد بر «عنصر صبر». اگر ابوتراب را دیگر یارای آن نبود که شاهد تحریف پیامبر باشد، سلام و صلوات خدا بر امام خامنه ای که بیاناتشان در حرم امام و در وصف خمینی بت شکن، هیچ نبود الا بینات روشن، واضح و آشکار خود پیر جماران. پنجشنبه ای که گذشت، هرگز سخن از خواب و احیانا خرافه نرفت، بلکه «تعریف» حق «تحریف» را کف دست منحرفان گذاشت تا دیگر اظهار لحیه نفرمایند که خمینی، آن ابرمرد انقلابی، مثلا مخالف شعار «مرگ بر آمریکا» بود! بعضی ها عاشق آن خمینی هستند که خود در اذهانشان آفریده اند، لیکن خامنه ای عاشق آن خمینی است که خدا آفریده است! خمینی خیالی کجا و خمینی خدایی کجا؟! خمینی این و آن کجا و خمینی خامنه ای کجا؟! این ۷ اصلی که حضرت آقا از خمینی بت شکن ترسیم کرد، به گمان این قلم قاصر، یعنی که روح الله آمد تا من و ما را از خواب، بیدار کند.
از نظر خمینی، بیداری در اسلام ناب محمدی است؛ خدا بیدار کند کسانی که علی الدوام خواب اسلام آمریکایی را می بینند! از نظر خمینی، بیداری در اعتماد به صدق وعده الهی است؛ خدا بیدار کند کسانی که دائما خواب قدرت های استکباری را می بینند! از نظر خمینی، بیداری در اعتقاد قلبی به اراده و نظر آحاد ملت است؛ خدا بیدار کند کسانی که سال 88 آن فتنه را علیه رای ولی نعمتان روح الله به راه انداختند! از نظر خمینی، بیداری در حمایت از محرومان و مستضعفان است؛ خدا بیدار کند کسانی که خواب 7 پادشاه اشراف را به شب زنده داری توده های مظلوم برتری می دهند! از نظر امام، بیداری در مخالفت با شیطان بزرگ است؛ خدا بیدار کند کسانی که هوش و ادب کدخدا را به رخ این ملت خداباور می کشند و با دوست، عبوسند و با دشمن، مهربان! از نظر امام، بیداری در حفظ و بسط استقلال کشور است؛ خدا بیدار کند کسانی که توهم زده اند با چوب حراج زدن به استقلال ملی، پیشرفت اقتصادی حاصل می آید! از نظر خمینی، بیداری در حفظ وحدت است؛ خدا بیدار کند کسانی که مرتب سودای تفرقه در سرمی پرورانند، یک روز تفرقه قومی، یک روز تفرقه دینی و یک روز هم تفرقه ملت به آنها که به من رای داده و آنها که به من رای نداده اند!
چهارم: ذیل یکی از اصول هفتگانه مطرح شده در حرم امام، یعنی «اتکا به خدا» جمله به غایت زیبایی دارند حضرت روح الله؛ «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید». مع الاسف بعضی ها با تحریف خمینی، دست فرمان شان به گونه ای است کانه عالم را بیش از آنکه «محضر خدا» بدانند، «محضر کدخدا» می پندارند! بگذار در این فراز، قلم را به صراحت برانم. آری! عالم را به جای خدا، محضر کدخدا می دانند که زیر سایه تهدید و تحقیر هم همچنان خواهان ادامه این بساط مسخره هستند، بلکه شیطان بزرگ، بیشتر ضایع شان کند! سال 88 اگر همین جناب عالیجناب، عالم را واقعا محضر خدا می دانست، آیا باز هم آنگونه به نفع نیات شوم شیطان بزرگ موضع می گرفت؟! آن سال پر فراز و نشیب، آنکه برای رای 40 میلیونی ملت و در ذیل آن، رای اکثریت، حقیقتا علمداری کرد، حضرت آقا بود.
برای خامنه ای، «رای الناس» از آنجا موضوعیت دارد که این رای را «حق الناس» نیز می شمرند. برای خامنه ای، عالم، محضر خداست و در محضر خدا، نادیده گرفتن رای مردم، دعوت به بی قانونی، ادعای دروغ تقلب، بلواآفرینی، خوراک دادن به دشمن و زمینه سازی برای تحریم های جدید، اگر معصیت نیست، پس چیست؟! آن سال یعنی سال 80 و اشک، اگر حضرت آقا، جلوی معصیت بعضی ها، ایستادگی خمینی وار نمی کردند، اساسا و اصولا سال 92 و هیچ سال دیگری، در این مملکت، انتخابات ریاست جمهوری برگزار نمی شد که حالا ما به جناب دکتر روحانی بخواهیم رئیس جمهور بگوییم! همه ایراد از آنجاست که بعضی ها، عالم را محضر خدا نمی دانند و الا رای این ملت داخل صندوق آرا شفاف است؛ سال 88 شفاف بود، سال 92 هم! 92 البته اختلاف آرا، تنها چند دهم درصد بود اما در این مرز و بوم، زعیمی ما را امام است که چون خمینی، عالم را محضر خدا می داند! اگر فقط و فقط یک رای بیشتر، حکم به ریاست جمهوری آقای روحانی می داد، باز هم بزرگان رای منتخب ملت را تنفیذ می کردند!
حال جای دلواپسی از شفافیت صندوق انتخابات است یا آنکه بر خلاف خط خمینی، عالم را محضر کدخدا فرض کنیم و گمان بریم شیطان بزرگ، دلش برای پیشرفت اقتصادی ما می سوزد؟! واقعا کدام جای نگرانی دارد؟! «هر توافقی با شیطان بزرگ، از عدم توافق بهتر است» یعنی چه؟! براستی اگر عالم را محضر خدا می دانستند، باز هم همچین بود شعارشان؟! آیا می توان عالم را محضر خدا دانست و در عین حال، مشکل خلق خدا را در زمینه محیط زیست حواله به این جمله فخیمه داد که «مردم باید با معضل ریزگردها کنار بیایند»؟! از این دست، مثال بسیار است. مثلا در سیاست خارجه، آدم کردن شیطان بزرگ پیشکش، دولت محترم لطف کند و لااقل از این کشور جیبوتی که هیچ نمی دانیم کجای نقشه جغرافیاست، برای ما دشمن نتراشد! همین است دیگر! عالم را محضر کدخدا بدانی، جیبوتی هم غش می کند سمت بشکه های سعودی، برای تو شاخ می شود!
پنجم: سخنرانی حکیمانه رهبر انقلاب در حرم امام، معنای دیگری هم دارد
البته باز هم به زعم این قلم قاصر. واقعیت آن است که هر جا «خمینی» تحریف
شود، «خدمت» هم تحریف می شود! امام بزرگوار ما از آنجا که خود را خادم ملت
می دانست، تحریف ایشان، ناخواسته مترادف با تحریف عنصر خدمت و خدمت رسانی
است. دولت محترم، روزی قول می دهد قیمت حامل های انرژی در سال 94 هیچ تکانی
نمی خورد اما تو وقتی برمی داری بر خلاف این وعده، آن کار دگر، آن کارهای
دگر را می کنی، یعنی که در مقام عمل، تحریف کرده ای خدمت را. اگر امام
خامنه ای در حرم بنیانگذار نظام، تحریف خمینی بت شکن را خطری مهم توصیف
کردند، یکی هم بابت عقوبات بعدی این تحریف، من جمله تحریف خدمت رسانی به
آحاد ملت است! گیج کردن مردم در زمینه یارانه ها از مصادیق همین تحریف است!
خدمت اگر درست و اصولی در دولت اعتدال تعریف می شد، یک کلام؛ این نبود حال
و روز لطیفه های مردم که به دولت بگویند؛ مدیونی اگر پول بخواهی به ما
نگویی!!
***
پنجشنبه. حرم خمینی... نه! حرم خمینی جایی در جنوبی ترین نقطه شهر تهران
نیست، بل هر آنجاست که خامنه ای سخن می گوید! متولی بت شکن، خود نیز باید
بت شکن باشد! برای خامنه ای، عالم، محضر خداست که سال 88 بت کاخ سفید و
دنباله هایش در داخل را شکست! حرم امام یعنی همانجا که حزب الله مشغول جنگ
با داعش است، یعنی همانجا که انصارالله مشغول جنگ با غاصبین خانه خداست،
یعنی همانجا که سردار سلیمانی حضور دارد، سیدحسن نصرالله، امت حزب الله.
بدین معنی، دولت اعتدال یا هر دولت دیگری، هر جا که واقعا مشغول خدمت است،
همانجا حرم خمینی است. پنجشنبه، حرم امام، کلاس درسی بر پا بود! آقای
قرائتی با عصایی زیر چانه آمده بود «درس هایی از قرآن» را این بار ندهد،
بلکه گوش کند! جز ایشان، الباقی را اعتراف می کنم به طعنه قلم! بسم الله...
عالیجناب آمده بود که «خمینی» را نه در خواب، بلکه در بیداری زیارت کند!
رئیس جمهور آمده بود تا در حرم روح خدا، گوش بسپرد به آن پند مکرر که
«عالم، محضر خداست»! و ما نیز که من خود از همه محتاج ترم به این اندرز
نیکو. خدایا خدایا! با وجود خامنه ای، ممنون تو هستیم که تا انقلاب مهدی
(عج) خمینی را برای ما نگه داشته ای! ما از قبل می دانستیم تو روی شهدا را و
دعای آسمانی ها را زمین نمی اندازی! خدایا! امروز سالروز تشییع پیکر مطهر
امام از مصلا به حرم است. بیچاره دشمن، فکرش را نمی کرد بعد از آن روز هم،
همچنان با «خمینی» طرف باشد! گفت: «خامنه ای، خمینی دیگر است، ولایتش ولایت
حیدر است».
بازخوانی اصول خط امام
دکتر یدالله جوانی: ملت ایران استقلال، آزادی، عزت و پیشرفت خود در حوزه های گوناگون را مدیون حضرت امام خمینی (ره) دانسته و بر این باور است که تنها راه قرار گرفتن بر قله های شرف و افتخار، ادامه حرکت در مسیر ترسیم شده از سوی آن عزیز سفرکرده است. در این مسیر، نگرانی و دغدغه اصلی آن است که کسانی خواسته یا ناخواسته، شخصیت امام را تحریف کرده و یک امام بدلی را به جامعه و نسل جوان معرفی کنند. این خطر و دغدغه را رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در روز 14 خرداد به مناسبت سالروز رحلت حضرت امام در حرم مطهر ایشان، اینچنین مورد توجه قرار داد و راه جلوگیری از این خطر را، بازخوانی اصول امام دانستند: «مسئله تحریف شخصیت امام خطر بزرگی محسوب می شود، آن راهی که می تواند مانع از این تحریف شود، بازخوانی اصول امام است. امام را نباید به عنوان صرفاً یک شخصیت محترم تاریخی، مورد توجه قرار داد، بعضی این جور می خواهند امام را بشناسند و این غلط است.»
حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) در سخنرانی خود، پیامدهای کنارگذاشتن راه امام (ره) را بسیار سنگین و نگران کننده برای ملت توصیف کردند و در این خصوص فرمودند: «اگر راه امام را گم و یا فراموش کنیم، یا خدایی نکرده عملاً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد.» معظم له بر این اساس همگان را به هوشیار بودن نسبت به خطر تحریف امام فراخوان نمودند و فرمودند: «خطر تحریف امام، باید در گوش مسئولان نظام، در گوش مسئولان کشور، شاگردان قدیمی امام و کسانی که علاقه به این راه دارند و عموم جوانان، به عنوان یک هشدار تلقی شود.»
با توجه به این هشدار، همگان نسبت به جریان تحریف امام باید هوشیار باشند و برای حفظ خط امام تلاش کنند. تبیین اصول اندیشه امام خمینی (ره) به صورت مستمر و منطقی از سوی اصحاب رسانه، یکی از مهم ترین اقدامات در این خصوص است. بر همین اساس، در این نوشتار با استناد به بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در سالروز رحلت حضرت امام (ره)، اصول خط امام مورد بازخوانی قرار می گیرد. معظم له در سخنان خود، هفت اصل از مهم ترین اصول فکری و اندیشه رهبر کبیر انقلاب اسلامی را مورد اشاره قرار دادند و تبیین نمودند. این اصول عبارت است از:
1- اثبات اسلام ناب محمدی (ص) و نفی اسلام امریکایی
نظریه اسلام ناب- اسلام امریکایی، از بنیانی ترین وجوه اندیشه سایسی و خطوط
فکری حضرت امام خمینی (ره) است. رهبر کبیر انقلاب اسلامی، بر اساس این
نظریه اسلام را به دو نوع اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام امریکایی تقسیم
نموده اند و برای هر یک از این دو نوع اسلام، شاخص ها و ویژگی هایی را
برشمرده اند. مقام معظم رهبری این اصل از مکتب فکری و سیاسی حضرت امام (ره)
را اینگونه مورد اشاره قرار می دهند: «اسلام ناب از نظر امام بزرگوار، آن
اسلام متکی به کتاب و سنت است که با فکر روشن، با آشنایی با زمان و مکان،
با شیوه و متد علمی، جا افتاده و تکمیل شده در حوزه های علمیه استنباط می
شود و به دست می آید. »
معظم له در مورد اسلام امریکایی نیز می فرمایند: «اسلام امریکایی دو شاخه بیشتر ندارد: یکی اسلام سکولار و دیگری اسلام متحجر.»
بررسی های میدانی در جهان اسلام، نشان می دهد که امریکا و متحدانش با تمام توان و ابزارهای در اختیار، با اسلام ناب و پیروانش در ستیز هستند و از اسلام امریکایی و هواداران چنین اسلامی حمایت می کنند. در داخل کشور ایران نیز، غرب از سکولارها و متحجرین حمایت و به طرق مختلف با اسلام ناب محمدی و پیروان این اسلام مقابله می کند. جریان تحریف در تلاش است تا با گذر زمان، یک چهره لیبرال از حضرت امام (ره) برای نسل جوان ترسیم کند. مقام معظم رهبری این رویکرد جریان تحریف را اینگونه مورد توجه قرار می دهند: «بعد از رحلت جریان تحریف ایشان ادامه داشت حتی تا آنجا که بعضی حرف ها، امام را به صورت یک آدم لیبرال معرفی می کنند.»
2- اعتماد به وعده الهی و بی اعتمادی به قدرت های مستکبر
حضرت امام خمینی (ره)، یک انسان کاملاً معنوی و با معنویت بود و فلسفه نهضت
خود را قیام لله معرفی کردند و بر این اعتقاد بودند که در این مسیر،
خداوند به مجاهدان فی سبیل وعده نصرت داده است. در واقع حرکت و قیام حضرت
روح الله، حرکت در مسیر عبودیت و بندگی خداوند از یک سو و اجتناب و مقابله
با طاغوت از دیگر سو بود. در این حرکت خالصانه برای خدا، حضرت امام (ره) با
تمام وجود به این اصل اعتقاد داشتند که: «من کان لله کان الله له»، و بر
این اصل هم تأکید داشتند که طاغوت و مستکبران و قدرت های زورگو، همانند
شیطان هستند که نباید به آنها اعتماد کرد. با چنین نگاهی حضرت امام (ره)،
امریکا را شیطان بزرگ نامید و برای یک لحظه هم به این قدرت مستکبر و زورگو
اعتماد نکردند. مقام معظم رهبری در بیانات 14 خرداد خود، این اصل از اصول
فکری امام را اینچنین مورد توجه قرار می دهند: «اعتماد به قدرت پروردگار
موجب می شد که امام بزرگوار در مواضع انقلابی خود صریح باشد، چون اتکا به
خدا داشت.» از منظر معظم له، اعتماد به خدا و بی اعتمادی به مستکبران از
خطوط اصلی اندیشه امام است.
3- اعتقاد به اراده مردم و نیروی مردم
حضرت امام بر این اعتقاد بودند که هیچ نیرویی با یک ملت به پا خاسته و متحد
قادر به مقابله نیست و اگر این ملت حرکتش در راه خدا باشد، از همه موانع
عبور خواهد کرد. بر همین اساس تکیه گاه اصلی حضرت امام بعد از اتکا به خدا،
مردم بودند و ایشان در همه صحنه ها بر حضور گسترده مردم تأکید داشتند. این
رویکرد امام به مردم را مقام معظم رهبری به عنوان یکی از اصول اندیشه
امام، اینگونه بیان می دارند: «در آن روزها سعی می شد به خاطر یک برداشت
نادرست، همه کارهای اقتصادی کشور به دولت موکول شود، امام بارها و بارها
هشدار می داد، در مسائل اقتصادی، نظامی، سازندگی کشور، تبلیغات و بالاتر
از همه در انتخابات کشور به مردم اعتماد داشت.»
4- حمایت از محرومان و مستضعفان و مخالفت با خوی کاخ نشینی
حضرت امام با تمام وجود به محرومان و کوخ نشینان و پابرهنگان عشق می
ورزیدند و با اشرافی گری ها و کسانی که روحیه کاخ نشینی داشتند مخالف
بودند. از منظر ولایت این نگاه امام به عنوان یکی از خطوط اصلی اندیشه امام
باید تلقی گردد. مقام معظم رهبری در این خصوص می فرمایند: «امام مکرر می
گفت این کوخ نشینان و فقرا و محرومان اند که این صحنه ها را پرکرده اند.»
5- مخالفت صریح با جبهه قلدران بین المللی و مستکبران
در خصوص این اصل از خط و اندیشه امام، مقام معظم رهبری می فرمایند: «امام
با مستکبرین سر آشتی نداشت. واژه شیطان بزرگ برای امریکا، یک ابداع عجیبی
از سوی امام بود... اما تا روز آخر نسبت به امریکا همین احساس را داشت،
عنوان شیطان بزرگ را هم به کار می برد.»
6- اعتقاد به استقلال ملی و رد سلطه پذیری
حضرت امام بر اساس آموزه های دینی، روی استقلال ملت مسلمان ایران از اجانب
تأکید داشتند و با اعتقاد به استقلال ملی، با هر نوع تفکری که موجب سلطه
پذیری گردد، به شدت مخالفت می کردند.
7- تکیه بر وحدت ملی
اصل وحدت میان آحاد مردم از یک سو و میان ملت و مسئولان از سوی دیگر، یکی
از اصول خدشه ناپذیر حضرت امام است. آن عزیز سفر کرده روی این اصل تأکید
فراوان داشتند و همواره همگان را به تحکیم وحدت دعوت می نمودند. رهبر
فرزانه انقلاب در خصوص نگاه امام به وحدت می فرمایند: «امام بزرگوار ما بر
روی وحدت ملی و اتحاد آحاد ملت یک تکیه کم نظیر داشت که این یکی از خطوط
است.»
بازخوانی اصول امام (ره)
حسین شیخ الاسلام: سخنان اخیر رهبر بصیر انقلاب در سالروز رحلت امام امت (ره) حاوی سر فصل های بسیار مهمی از منظومه اندیشه بنیانگذار کبیر انقلاب است که تبیین و تشریح رئوس بینات اندیشه امام، تحقیقات بیشتری می طلبد ولی در این یادداشت نکاتی مورد واکاوی قرار می گیرد. این سخنان راهگشا در حالی ایراد گردید که در ماه های اخیر تلاش شده تا طیفی از اندیشه های امام راحل را در قالب های ناصحیح و بعضاً خطرناک به جامعه تحمیل نمایند ؛ از این رو رهبر انقلاب با طرح هفت سرفصل از سیره عملی حضرت روح الله، باردیگر در حفظ خط سیر انقلاب در مسیر صحیح تاکید کرده و خواستار تتبّع بیشتر در اندیشه های ناب ایشان شدند.
از جمله تاکیدات ایشان، حفظ اصالت و رجوع به آثار حضرت امام برای جلوگیری از تحریف ها و انحرافات آینده است و در این ارتباط فرمودند: «مسئله ی تحریف شخصیت امام خطر بزرگی محسوب می شود، آن راهی که می تواند مانع از این تحریف شود، بازخوانی اصول امام است. امام را نباید به عنوان صرفاً یک شخصیت محترم تاریخی مورد توجه قرار داد، بعضی این جور می خواهند امام را بشناسند و بشناسانند و این غلط است.» علاوه بر مسئله تلاش ها برای تحریف شخصیت امام (ره)، رهبر انقلاب درباره مذمت کاخ نشینی و همچنین بی اعتمادی به استکبار از منظر حضرت امام (ره) تاکیداتی داشتند که در این باره گفتنی هایی هست:
1- این روزها برخی پای در مسیری ناشایست و ناصواب به جهت رفع حقارت های تاریخی خود گذاشته اند؛ مسیری که در آن تحریف تاریخ انقلاب را به همراه دارد. افرادی که توان اصلاح گفتار و کردار خود را ندارند با هجمه به اندیشه های تابناک امام درصدد ارتقای جایگاه نه چندان مستحکم خویش هستند. کسانی که برای توجیه اقدامات و مواضع انحرافی خود نظرات حضرت امام را تحریف می کنند، بی آن که متوجه باشند و یا بخواهند، به این واقعیت اعتراف کرده اند که از نگاه مردم، بدون پیوند با امام راحل(ره) و پیروی از نظرات و رهنمودهای آن بزرگوار، اهمیت و ارزش قابل ذکری ندارند و فقط «صفر»هایی هستند که با «یکِ» امام راحل(ره) تبدیل به عدد می شوند. اگر غیر از این بود چرا دیدگاه ها و خواسته های خویش را از قول خود مطرح نمی کنند؟! حضرت امام(ره) در وصیت نامه سیاسی الهی خود- که نشان می دهد تحریف های این روزها را نیز مانند بسیاری از رخدادهای دیگر پیش بینی کرده بودند - تاکید می فرمایند: «اکنون که من حاضرم، بعضی نسبت های بی واقعیت به من داده می شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست مگر آن که صدای من، یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم». بنابراین باید از تحریف کنندگان سخنان امام(ره) پرسید کدام یک از ادعاهای مطرح شده با معیارها و ملاک هایی که حضرت امام(ره) بر آن تاکید ورزیده اند هم خوانی دارد؟ مشخص است که پاسخ یک کلمه بیشتر نیست: «هیچکدام». بعد از رحلت حضرت امام(ره) تاکنون نمونه هایی از تحریف بیانات و رهنمودهای صریح آن حضرت دیده شده که متأسفانه برخی نهادهای ذی ربط که وظیفه قانونی حفظ آثار امام(ره) و پیشگیری از تحریف آن را برعهده دارند، در مقابل تحریف ها، به سکوت بسنده کرد ه اند که این سکوت و بی تفاوتی نیازمند چاره جویی است.
2- حضرت امام که خود فقیهی وارسته بودند و تا آخرین روزهای عمر و در اوج قدرت و مقام، حاضر نشدند خانه ای بزرگ و گسترده برای خود فراهم کند، حتی حاضر نشد حسینیه ای که محل دیدارهای ایشان بود، گچ کاری و رنگ آمیزی شود، در عمل درسی را که از بزرگان و استادان بنام و عارف خود آموخته بودند، نه تنها در زندگی شخصی خود پیاده کنند، بلکه به تمامی کسانی که او را الگو و مقتدای خود می دانستند، بیاموزانند. بنابراین گرایش به تجملات که در برخی مسئولین ما رسوخ کرده در تضادّ آشکار با آموزه های حضرت امام و تعالیم دینی است. سخنان ایشان در جمع طلاب و روحانیون حوزه علمیه خواندنی است: «یکی از امور مهم این است که روحانیون باید ساده زندگی کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا، و حفظ کرده است این است که ساده زندگی کردند. آنهایی که منشا آثار بزرگی بودند، ساده زندگی کردند... ارزش انسان، به خانه نیست، به اتومبیل نیست. اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیاء باید همین کار را بکنند. سیره انبیاء را دیده اید چه جور بوده. ارزش انسان به این نیست که یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را به دست آورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید.» (صحیفه نور، ج۱۹، ص 157)
3- حضرت امام(ره) از همان آغاز نهضت، نوک حمله تهاجم خود را به سوی
استکبار جهانی و در راس آن آمریکای جنایتکار نشانه رفت و نهضت اسلامی خود
را مبتنی بر «دکترین استکبارستیزی» بنیان نهادند. ایشان تنها در مقام توصیف
ویژگی های استکبار جهانی باقی نماندند و با بصیرت و آگاهی و شجاعت تمام،
آمریکای جنایتکار را به عنوان رأس استکبار جهانی معرفی و مورد خطاب قرار
دادند. حضرت امام(ره) مبتنی بر آیات و روایات متعددی که در نفی پذیرش
ولایت کفار و مستکبر آمده، ساده لوحانی که به دنبال مذاکره و کنارآمدن با
شیطان بزرگ هستند را به عنوان خائن معرفی نمودند.
ایشان با صراحت در نفی هرگونه سازش با استکبار جهانی فریاد بر می آورد:
«کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهان خواران را نمی دانیم. ولی هیهات که
خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!... اگر بندبند استخوانهایمان را جدا
سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعله های آتش مان
بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و
غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضاء نمی کنیم.» (صحیفه امام، ج
21، ص 69)
اینجاست که، باید از خود سوال کنیم که چقدر به استاندارهای اصیل انقلاب
نزدیک هستیم، چقدر فاصله گرفته ایم و چقدر در تضادّ با آن عمل نموده ایم.
وظیفه تک تک آحاد جامعه و به خصوص مسئولین این است که هر از گاهی به
بازخوانی مواضع و اصول معمار کبیر انقلاب بپردازند تا راه صواب از ناصواب
مشخص شده و خدای ناکرده کشتی انقلاب را ناخواسته به سمت گرداب وابستگی
هدایت نکنند.
آموزش؛ حلقه مفقوده فرهنگ و هنجارهای اجتماعی
حمیدرضا عسگری: بحث ناهنجاری های فرهنگی هرچند خود را پشت شلوغی ها و معضلات اجتماعی پنهان می کند اما در رفتار و جهت گیری جامعه، حضوری پررنگ، اما بی صدا دارد. ناهنجاری های فرهنگی به تناسب بزرگتر شدن اجتماع از قسمت های بیشتری تشکیل می شود و خود را درقالب های گوناگونی نمایان می سازد.
طرز صحبت و برخورد، رانندگی کردن، خرید کردن، احترام به حقوق دیگران، تفریح کردن، رقابت کردن، کارکردن، و... همه از گستردگی دامنه هنجار و ناهنجاری های فرهنگی خبرمی دهند. حال اگر نحوه برخورد فرهنگ سازان و متولیان حفاظت از هنجارهای فرهنگی دربرخورد با ناهنجاری ها متناسب نباشد و روش های صحیحی را در پیش نگیرند، زخم این معضلات کهنه تر و وخیم تر خواهد شد.
بهترین راه جلوگیری از خطرات و ناهنجاری های احتمالی،ارائه ابزارهای لازم شناخت ناهنجاری ها و مضرات آنها به کنش گران است. اما متاسفانه در بسیاری از موارد استفاده از سیستم های ممنوعیت و یا تشویق های مبالغه آمیز و ایدئولوژیک در برخورد با معضلات فرهنگی، آثارمعکوس و مخرب برجامعه داشته اند. منع جامعه بدون شناساندن پلیدی یک ضدفرهنگ، نه تنها افراد را از آن دور نمی سازد، بلکه عطش ورود به آن حیطه را افزایش می دهد.
هرچه آگاهی جامعه نسبت به فرهنگ و ضدفرهنگ ها بیشترشود و مضرات ابتلا به ناهنجاری برای افراد تشریح و هویدا گردد، قدرت بیشتری در حفظ خود و تاثیرگذاری مثبت برجامعه خواهند داشت. باسیاست گذاری های فرهنگی ، می توان کاری کرد که جامعه به سوی سلامت روانی و اجتماعی بیشتری پیش رفته و آسیب های کوتاه و دراز مدت را از خود دور کند.
اما آگاهی بخشی جامعه به چه صورت است و چگونه حاصل می شود؟ به این منظور سیاست گذاری در زمینه های متنوع فرهنگی و آموزشی مانند افزایش تعداد کتابخانه ها ، تقویت ناشران و تولید کنندگان کالاهای فرهنگی، تسهیل دسترسی به کتاب ها و نشریات مجازی، ساخت سینماها و تولید فیلم های متناسب با معضلات روز، افزایش ورزشگاه و گردشگاه ها، و از همه مهمتر کاهش قیمت و دسترسی آسان جامعه به این خدمات، از ضرویات افزایش بینش و آگاهی جامعه می باشد که می تواند مانع از انتخاب کور و گمراهی جامعه در ابهامات فرهنگی باشد.
هراندازه غنای فرهنگی در یک جامعه بیشتر شود آن جامعه مصونیت بیشتری در برابر فساد و مصادیق مختلف معضلات اجتماعی خواهد یافت.
جامعه ای که آکنده از نمایشگاه های هنری، موزه ها، کتابخانه ها، کتاب هایی دردسترس و ارزان قیمت و... باشد، بی شک کمتر به سوی فساد خواهد رفت تا جامعه ای که در آن ابزارهای افزایش آگاهی و بینش اجتماعی- فرهنگی، فراهم نیست ویا دسترسی به این امکانات تنها برای قشری خاص امکان پذیر باشد.
قشر جوان ما نیازمند خوراک و تشنه کنجکاوی فرهنگی است و موتورهای تولید فرهنگ های بیگانه فعال، اگر ما نتوانیم در چنین شرایطی با ارائه امکانات بینش فرهنگی جوانان را افزایش دهیم، قطعا مجذوب زرق وبرق فرهنگ های دیگر می شوند که در این صورت تغییر الگوی فرهنگی آنها بسیار سخت و یا غیر ممکن می شود. به طور مثال جامعه ما باتوجه به عرف و آموزه های فرهنگ اسلامی، هنجارهایی را درمورد موسیقی دارد. اگرما ممنوعیتی قاطع و غیرمنعطف با قضیه داشته باشیم و برداشت ها و قرائت های تحلیل گرانه را ملاک عمل قرار دهیم، قطعا جوان جبهه گیری خواهد کرد و چشم خود را بر جنبه های منفی که می تواند درگرایش وی به فرقه های مبتذل موسیقی ایجاد شود، خواهد بست.
همین امر در سایر مولفه های فرهنگی، اجتماعی و مذهبی نیزصادق است، لذا ضروریست تا دستگاه های فرهنگ مدار کشور ابتداً نسبت به واقعیت های جامعه برخوردی واقع بینانه داشته و بعد از آن زمینه را برای آگاهی و بینش جامعه نسبت به باید ها ونباید های فرهنگی آماده نمایند.
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
احمد غلامی: واقعیت هایی وجود دارد که آگاهانه به حقیقت خیانت می کنند. مثل بازیگری که در روی صحنه و در زیر کانون نور، نگاه تماشاگران را مجذوب خود می کند و با صدای بلندی دم از صلح می زند و نمی گذارد در پس پشت تاریکی صحنه آواز مردگان به گوش برسد. با روشنایی تمام صحنه، حقیقت جلوه گر و واقعیت دروغین افشا می شود. این «کانونی کردن نگاه مردم» در سیاست هم بسیار رایج است.
کانون نوری که واقعیت را اغراق آمیز عیان می کند و هدفش پنهان کردن حقیقت است. گروه های فشار سیاسی از همین نوع کانون هایی هستند که با واقعیت های جعلی می خواهند تماشاگران را فریب دهند تا حقیقت پنهان بماند. شعارهای این گروه تندرو در هنگام سخنرانی رئیس جمهور در مرقد امام(ره) از این دست است. جعل واقعیتی که حقیقت آن چندی پیش افشا شده است: «آنها که از تحریم ها نان می خورند باید به فکر شغل دیگری باشند». حقیقت همین است و بس. بصیرت زیادی نمی خواهد که انگیزه شعاردهندگان که از بیرون صحنه، هدایت می شوند فهمیده شود. آنها چون بازیگران زیر کانون نور هستند تا مردم حقیقت را نبینند. اما گردانندگان این صحنه در محاسبه اشتباه کوچکی کرده اند و آن اینکه، «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت». در پس پشت این پرده آواز بنگاه های انحصاری اقتصادی است که دیگر تاب مستوری ندارند. به هر قیمتی می خواهند روغن ریخته را نذر مسجد کنند. مجادله بین این دو گروه اقتصادی است.بعد از دهه اول انقلاب، گروهی به انحصار اندیشیده است و به سرمایه و گروهی دیگر به دنبال گردش سرمایه رفته است. دو قطب واقعی از اقتصاد ایران که گاهی یکی به دیگری توفق و برتری می یابد و دیگری پا پس می کشد. در دوره هشت ساله احمدی نژاد انحصار حرف اول را می زد و نماد بارز آن تعطیلی سازمان برنامه و بودجه کشور بود که حتی کوچک ترین صدای مخالفی از اصولگرایان و تندروها شنیده نشد، چون می دانستند این قاعده انحصار است. مزید بر علت اینکه خیال می کردند دیر آمده بودند و زود هم می خواستند بروند. شعارگویان این روزها، نه عشقی دارند، نه عِرقی، نه دغدغه ای. آنها پیاده نظام اقتصاد انحصاری بودند که درست در خط مقدم برای خود جا گرفته بودند. حسن روحانی به دنبال قطب دیگر اقتصاد است، اقتصادی رقابتی که می خواهد خودش را به نظام بازار جهانی ملحق کند. شاید صریح تر از همه، این محمدجواد لاریجانی بود که در برنامه ای تلویزیونی شکاف اقتصادی میان اصولگرایان و دولت تدبیروامید را عینی و علنی مطرح کرد. این تنش ها و تظاهرات طبیعی ترین شکل این اختلاف است که در ظاهر بروز می یابد. اما نباید یک نکته را فراموش کرد که اقتصاد انحصاری و رقابتی، دوقطبی هستند که چون دو قطب ناهمنام آهن ربا همدیگر را دفع می کنند. هر کدام در پی میدان عملی وسیع تر هستند. اما نباید از یاد برد که حیات هر یک به دیگری بستگی دارد. انحصارگرایان با کانونی کردن نگاه مردم درصددند تا حقیقت را پنهان کنند. حقیقتی که برای انحصارگران تلخ و ناگوار است. برای نیل به این مقصود به هیچ چیز رحم نمی کنند و از همه کس مایه می گذارند. حالا که می دانند حنایشان دیگر رنگی ندارد، افتاده اند به جان مناسبت ها و خاطره های جمعی این ملت. به تعبیر استاد شفیعی کدکنی از مال دیگری به گزافه هزینه می کنند. در جلسات سخنرانی اخلال می کنند. شب نیمه شعبان در جمکران شبنامه پخش می کنند و چوب لای چرخ توافق هسته ای می گذارند. به گزارش ایرنا، مردم اعتراض می کرده اند و خطاب به آنها می گفته اند که «ما برای زیارت آمده ایم». ولی گویا گوششان بدهکار نبوده است.
علی مطهری از این وضعیت با اصطلاح «ملوک الطوایفی» یاد کرده است. سردار نقدی هم در برنامه ای که از سیمای ملی پخش شد این رفتارها را به شدت نقد می کند. چنین که پیداست، نگاه های بیشتری را کانونی خواهند کرد تا واقعیت را جعلی جلوه بدهند و به حقیقت خیانت کنند.«کانونی کردن نگاه مردم» در روزنامه نگاری هم کاربرد فراوانی دارد. مثلا هر مخاطب عادی که به این تیتر و نوشته در روزنامه ای اصولگرا برمی خورد که «این مرقد امام مستضعفین است یا قصری باشکوه؟»، به یک باره در کانون نوری از واقعیت قرار می گیرد که قوه قیاس خود را از دست می دهد. و نه تنها جسارت نویسنده به بنیانگذار انقلاب را نمی بیند بلکه خیانت به حقیقت را درک نمی کند. حقیقت صحنه، کاخ خاوری در کانادا، و اختلاس های بابک زنجانی و پرونده سعید مرتضوی است. پول های به یغما رفته در دولت احمدی نژاد است و هزینه جاه طلبی های فرهنگی- هنری یاران احمدی نژاد در بنیاد ایرانیان. دیگر با کانونی کردن نگاه مردم و با ذم شبیه به مدح سخن گفتن درباره بازماندگان امام نمی شود حقیقت را که چون دم خروسی بیرون زده است پنهان کرد و خود را دلسوز امام و انقلاب نشان داد. مردم می دانند پولی که برای بازسازی مرقد امام خرج می شود حداقل ثمره آن، یادمانی است شکوهمند از انقلاب و فرهنگ انقلاب.
پیشرفت مذاکرات علی رغم بدخواهی دلواپسان
محمد علی سبحانی: مسیر عمومی مذاکرات با اقتدار خوبی در حال پیشروی است و هرچه ما به پایان کار و امضای تفاهم نامه نزدیک تر می شویم طبیعتا به دلیل حساس تر بودن این مرحله از مذاکرات، دشواری ها هم نمود بیشتری پیدا می کند. این بدان معناست که هرچه به لحظه آخر نزدیک تر می شویم وضعیت سخت تر می شود چراکه مذاکرات باید به مرحله ای برسد که در متن آن سیاست برد- برد رعایت شده و هر دو طرف از نتیجه آن راضی باشند و خواسته های هر دو طرف در آن لحاظ شده باشد. در حال حاضر روند مذاکرات مثبت است و کار با جدیت توسط تیم مذاکره کننده دنبال می شود و ما امیدواریم که در موعد مقرر توافقنامه به امضا برسد و شرایط کشور به نقطه ای برسد که امیدواری ها بیشتر شود.
رئیس جمهور قول هایی به مردم داده که از جمله مهمترین آنها حل مساله پرونده هسته ای است و چنانچه این قول مهم عملی نشود طبیعتا برای بعضی دیگر از قول های ایشان هم امکان عملی شدن وجود ندارد و لاینحل باقی خواهد ماند. طی دو سال گذشته متاسفانه در مقابل دولتی که با رای بالای مردم بر سر کار آمده گروهی قرار گرفته اند و قصد دارند با استفاده از نفوذ و سرو صداهایشان مانع تحقق قول ها و وعده های رئیس جمهور شوند و سعی دارند فضا را به سمتی ببرند که امیدواری هایی که به دولت، انقلاب و این فضا به وجود آمده را از بین ببرند. در واقع این افراد منافع باندی و جناحی را چنان معتبر می دانند که حاضرند مصالح کشور و مردم را در پای آن قربانی کنند.
البته دکتر ظریف و تیم مذاکره کننده با حمایت هایی که در سطح مردم و حاکمیت از آنها وجود دارد با جدیت به فعالیت خود ادامه و مذاکرات را پیش خواهند برد. علی رغم آنکه برخی از تندروها و افراد دلواپس قصد دارند علیه وزیر امور خارجه و تیم مذاکره کننده فضاسازی کنند و در حالی که دولت به دلیل قولی که به مردم داده است مساله هسته ای را با جدیت دنبال می کند و قصد دارد کشور را از گرفتاری که توسط این افراد دلواپس به وجود آمده بود رها کرده و به مسیر عادی خود برگرداند مذاکرات مسیر خود را طی می کند. کوتاه سخن اینکه در حال حاضر ما گرفتار جماعتی هستیم که به جای آنکه در مورد اقدامات گذشته شان پاسخگو باشند ایجاد جنجال و مزاحمت می کنند و همواره با رفتار و گفتار زشت و ناپسندشان فضای منفی را ایجاد می کنند. اما با این وجود دکتر ظریف و تیم مذاکره کننده با اقتدار مسیر خود را طی می کنند و باید گفت نگرانی چندانی از بابت اقدامات دلواپسان وجود ندارد!
پای شکسته کری و قلب شکسته ظریف! این کجا و آن کجا!
محمد علی وکیلی: هر روز که می گذرد برگ جدیدی بر حواشی پرونده هسته ای افزوده می شود. حجم اصلی این پرونده را حواشی تشکیل داده است. حواشی ای که کارشناسان نامش را بهانه های سیاسی می گذارند. گره اصلی پرونده هم بخاطر برگ های حاشیه ای می باشد. آخرین برگی که به این پرونده اضافه شده موضوع شکستگی استخوان ران جان کری وزیر امور خارجه آمریکاست. مطابق گفته سخنگوی وزارت خارجه آمریکا پزشکان یک ماه ممنوعیت حرکت را برایشان تجویز کرده اند. این در حالی است که از مهلت قانونی مذاکرات کمتر از یک ماه باقی مانده است.
پیش از این نیز وزیر خارجه کشورمان به دلیل عارضه پادرد و کمردرد بارها مجبور شد با ویلچر وارد صحن مذاکرات شود و یا با برانکارد مسیر هوایی را طی نماید. اما مشکل پرونده هسته ای به کمردرد ظریف و پای شکسته کری خلاصه نمی شود که اگر همین بود راه علاج آن آسان می بود. مسئله این است که مذاکرات به نقطه مرگ و حیات رسیده است و نقطه و ویرگول در سرنوشت حقوق طرفین تعیین کننده شده است. شرایط به گونه ای است که تیم ها بایست در شرایط انرژیک و دوپینگ روحی باشند و آماده نبرد نهایی گردند اما مع الاسف روند اتفاقات این امکان را از تیم ایرانی ستانده است.
تا پیش از این درد کمر ظریف تحت الشعاع انگیزه فراوان و دلگرمی ملت بود. یکصدایی و حمایت های داخلی برای تیم هسته ای نیروساز و مرحم دردهای سردار نبرد دیپلماتیک بود. اما ناگهان ورق برگشته است و در دقیقه 90 لیدرهای خودی تماشاگران را علیه بازیکنان خودی شورانده اند. این اقدام لیدرها (بخوانید دلواپسان) موجب حیرت تیم رقیب و سرگیجه بازیکنان مظلوم خودی شده است. این وضع قلب مرد هسته ای را نیز به درد آورده است. او که تا حالا مـــردانه درد کمــــر را تحمل می کرد و خم به ابرو نمی آورد حالا بهت زده به سکوی تماشاگران داخلی می نگرد و به این می اندیشد که چه اتفاقی افتاده که اینچنین مورد هجمه، هجو و رجم قرار گرفته است. او که تمام نیرو و تجربه اش را به میدان آورد و در این مدت نیز تمام دستورات مربیان را مو به مو به اجرا گذاشته است.
همه چیز هم دست به دست داد که با حداکثر امتیاز بازی را به نفع غرور ملی به پایان ببرد ولی تماشاگران را چه شده؟ لیدرها از کدام حرکت ظریف ناراحت شده اند؟ ظریف و همکارانش دچار وسواس شده اند، به پشت سر می نگرند و می بینند که دست آوردهایشان در زمین نابرابر کم نبوده، آنان تاکنون توانسته اند موتور ماشین صدور قطعنامه ها را از کار بیندازند، نگاه نابرابر به ایران را با قدرت منطق تغییــــر داده اند. بر اساس اخبار مستند هرگاه طرف آمریکایی صدایش را بالا برده، طرف ایرانی دو چندان فریاد بر آورده است.
لحن در مقابل لحن، کلمه در مقابل کلمه، برخورد مساوی ایرانیان موجب حیرت دیگر اعضای شرکت کننده در مذاکرات شده است. رویکرد ایران هراسی به تمایل به تعامل با ایران تغییر پیدا کرده است.
بخشی از پولهای بلوکه شده نیز آزاد گردیده است. هزینه شکست مذاکرات برای طرف مقابل غیرقابل محاسبه شده است. حالا تیم مذاکره کننده ایرانی در بین دو نیمه متوجه اتفاقات غیرمعمول در سکوهای خودی شده است.
به بیان دیگر با تصویر سازی دلواپسان کار ظریف گره خورده است. او هم مسئول شکست مذاکرات قلمداد می شود و هم بنام توافق محکوم می شود. آنان با تصویرسازی غلط و انحرافی، توافق هسته ای را مساوی خیانت قلمداد می کنند. تیم مذاکره کننده را نیز عاملین این خیانت بحساب آورده اند. با این تصویرسازی برای عده ای از مردم تردید ایجاد شده است و اعتمادشان به کار آمدی دولت رو به تزلزل است و اعتماد به نفس تیم هدف قرار گرفته است.
خسارت این رویه جبران ناپذیر است. جنگ در میدان نابرابر هسته ای نیازمند اعتماد به نفس بالای تیم هسته ای است. پیروزی در این نبرد نامتوازن مستلزم همدلی و همزبانی ملی می باشد. نبایست اصل را فدای فرع و متن را قربانی حاشیه نمود. بسیاری از امتیازات در وضعیت روحی مناسب ستانده می شود. و چه بسیار امتیازاتی که در شرایط نابسامان روحی داده می شود.
به هرروی سرنوشت روزهای آتی پرونده پر پیچ و خم هسته ای ایران با قدرتهای برتر جهـان به پای شکسته کری و قلب شکسته ظریف گره خورده است. با پای شکسته می توان مذاکره نمود ولی آیا با قلب شکسته نیز می توان مذاکره مفید انجام داد؟ در هیچ کجای عالم کسی سربازان جان بر کف خویش را در حین جنگ به خیانت متهم نمی کند و پشتشان را خالی نمی کنند!
در حالی که تیم نیازمند دعای خیر مومنین است، متاسفانه در روزهای گذشته شاهد بودیم که عده ای با پخش اطلاعیه فرصت دعا را هم از مردم ستاندند و با اتهامات ناروا و ظالمانه تیم را محروم از فیض دعای مومنین نمودند.
تحریم، تعلیق و بدهی
حمید قنبری: برای کاهش امکان بازگشت پذیری تحریم در صورت توافق احتمالی چه باید کرد؟ برخی معتقدند: اگر تحریم ها لغو نشوند و فقط تعلیق شوند؛ یعنی اگر بخشی از توافق هسته ای این باشد که با اجرای تعهدات هسته ای ایران، تحریم ها به صورت معلق درخواهند آمد اما لغو نخواهند شد، ایران باید به دنبال این باشد که هزینه وضع مجدد تحریم ها علیه خود را آنقدر بالا ببرد که عملا کشورهای مزبور نتوانند به هر بهانه ای مجددا تحریم ها را وضع کنند؛ یعنی باید هزینه وضع تحریم ها برای کشورهای گروه 1+5 و حتی سایر کشورها بالا برده شود.
یکی از مهم ترین راهکارها برای این امر، ایجاد بدهی های خارجی است. اگر کشوری به سایر کشورها بدهکار باشد، طلبکاران تمایل خواهند داشت که کشور بدهکار، آنقدر تولید و توانایی مالی داشته باشد که حداقل بتواند بدهی های خود را پرداخت کند؛ بنابراین هر چه کشور بدهکارتر باشد، وضع تحریم علیه او – یا در اینجا بازگرداندن تحریم های سابق علیه او – پرهزینه تر خواهد بود.
در این استدلال، رگه هایی از حقیقت وجود دارد که نمی توان آن را انکار کرد؛ اما این همه ماجرا نیست. نخست اینکه برخی از طلبکاران، با توجه به تجربه های گذشته آموخته اند که چگونه حتی در شرایط تحریم نیز مطالبات خود را دریافت کنند و ساختار تحریم ها نیز عملا به نحوی طراحی می شود که امکان دریافت مطالبات در شرایط تحریم را باز بگذارد.
بی شک تعهداتی که از این پس و در دوران بعد از توافق جامع برای کشور ایجاد می شود، با در نظر گرفتن امکان وضع مجدد تحریم ها ایجاد خواهند شد و طرف مقابل، تضمینات خاصی برای دریافت مطالبات خود در آینده در نظر خواهد گرفت؛ به گونه ای که با بازگشت احتمالی تحریم ها نیز متضرر نشده و مطالبات خود را دریافت کند. همین امر، موجب خواهد شد که بدهی ها آنگونه که در ابتدای کار به نظر می رسند هزینه های وضع تحریم را افزایش ندهند. دوم اینکه ایجاد بدهی برای کشور، باید بر اساس ملاحظات اقتصادی و تجاری انجام گیرد. ایجاد بدهی اگر بر اساس ملاحظات سیاسی و به مثابه ابزاری برای بازدارندگی از تحریم های آتی باشد، نه تنها کشور را در آینده دچار بار گران اقساط بازپرداخت نشده خواهد کرد، بلکه زمینه سوء استفاده های داخلی و خارجی را نیز فراهم خواهد ساخت و اگر طرفین تجاری کشور احتمال دهند که ایران بدهی ها را برای مقاصد سیاسی ایجاد می کند، نهایت استفاده را از این وضعیت خواهند برد.
بنابراین، باید به هر نحو ممکن از هر گونه رفتاری که منجر به ایجاد چنین تصوری می شود، اجتناب کرد. سوم اینکه بدهی های نسبتا اندک خارجی کشور در سال های گذشته که یکی از دلایل آن محدودیت های بین المللی بوده است، در کنار اینکه موجب از دست رفتن یکسری فرصت ها برای توسعه اقتصادی شده، یک اثر مثبت جانبی هم داشته است؛ چون بدهکار نبوده ایم، بد حساب هم نبوده ایم. قصوری در پرداخت ها هم اگر حاصل شده، به دلیل همان محدودیت ها بوده است نه به دلیل اینکه پول کافی برای بازپرداخت بدهی های خود نداشته ایم یا قصد بازپرداخت نداشته ایم.
طرفین تجاری ما و طلبکاران خارجی نیز این مطلب را می دانند و گاه به آن اذعان می کنند. این داشته باید حفظ شود و ایجاد بدهی های مبتنی بر انگیزه های سیاسی یا ایجاد بدهی های مطالعه نشده و کم فایده یا بدهی هایی که تحت نظارت و کنترل کافی سیاست گذار قرار ندارند و باعث کاهش اشراف اطلاعاتی دولت و بانک مرکزی بر تعهدات ارزی خارجی کشور می شوند، ممکن است در آینده ای نه چندان دور به موجب ورود لطمه به این داشته حداقلی شوند. فراموش نباید کرد هنگامی که تحریم ها لغو یا تعلیق می شوند، یکی از نخستین نهادهایی که اقدام به برقراری روابط مالی و تجاری با اشخاص حقیقی و حقوقی ایرانی می کنند، بانک ها و موسسات اعتباری خارجی هستند و در چنین شرایطی، نخستین بانک هایی که با ایران رابطه تجاری برقرار می کنند، از یک مزیت بزرگ برخوردارند. تقریبا هر پیشنهادی که آنها به طرف ایرانی می دهند در مقایسه با پیشنهادهای سابق – یا بهتر بگوییم، عدم پیشنهادهای سابق - جذاب است و نبود چارچوبی برای نظارت بر ایجاد بدهی ها، ممکن است موجب فرو افتادن بنگاه های دولتی و خصوصی ایرانی در دام بدهی های از نظر تجاری نامطلوب شود؛ بنابراین هم قانون گذار و هم دولت باید تدوین چارچوبی برای ایجاد بدهی ها در شرایط پس از توافق را در دستور کار خود قرار دهند.